از یک سری چیزها نوشتن نمیگذارد دستهایم آزاد برای خودشان بچرخند. حالا این موضوع مهمی نیست چون به هرحال بر دستهایم دستبند زدهاند چود کلمههایی را یدم که مال دیگران بود. اگر میتوانستم قورتشان دهم و در آخر تفشان نمیکردم بیرون شاید حالا جملههای فاخرتر و من باکلاستری داشتم ولی متاسفم. آن کلمه ها را از ما بهتران ساخته بودند، آنقدر تلخ بودند که نمیشد بلعیدشان. بعد هم که زندانیام کردند تمام کلمههایی که مال خودم بود را هم مصادره کردند. تو به من بگو نوشتن بدون کلمه چه فایدهای دارد؟
کلمه ,کلمههایی ,حالا ,دستهایم ,هم ,نوشتن ,که مال ,که نمیشد ,بودند که ,تلخ بودند ,آنقدر تلخ